داستان هدف گذاری را با هم مرور کنیم!
داستان هدف گذاری
همهی ما آرزوهایی در زندگی داریم، همهی ما میخواهیم به چیزهایی که در زندگی دوست داریم، برسیم. اما وقتی با دقت بیشتری به این همه خواسته و آرزوی خود فکر میکنیم، متوجه بیشکلی، بینظمی و ناسازی آنها میشویم. ذهنی با جهانی پُر از آشوب و برهم ریختگی!
ناپلئون هیل در کتاب تاثیرگذار “بیندیشید و ثروتمند شوید” بیان میکند که یکی از اصول موفقیت “دانستن این است که دقیقاً چه میخواهیم و سعی کنیم که تصویر واضحی از آن خواسته را در ذهن داشته باشیم”. آری، بیشتر انسانها داراي افكار، اهداف، روياها و آرزوهاي پراكنده، مبهم، غيرشفاف و ناپيوسته هستند و به همین دلیل نمیتوانند حتی با وجود تلاشهای بسیار به جای خاصی برسند. اینکه اولین کارها و اقدامها برای رسیدن به زندگی بهتر باید چه چیزی باشد، حالا برای ما بیشتر مشخص می شود! آنچه بیشتر از همه نیاز داریم، هدفگذاری در زندگی است.
از اولین این اقدامات، شکل دادن و نظم بخشیدن و به نوعی سر و سامان دادن به این همه آرزو و خواسته است. ما از طریق هدفگذاری این کار را انجام میدهیم. اولین تأثیر هدفگذاری، همین متمرکز کردن ذهن و نیروی انسان است. اهداف به زندگي جهت ميدهند و باعث می شوند که انسان موانع احتمالی را از درونِ هدفگذاریهایش تشخیص دهد و تخمین بزند که چگونه باید در مقابل آنها ایستادگی کند. این یعنی این که اهداف هزینهی شکستها را در زندگی، به پایینترین حد خودش میرساند.
چرا اكثر مردم از هدف گذاری و تعيين اهداف شفاف رويگردان هستند؟
كارهایی كه ما گاه به گاه انجام میدهیم، ملاك نیستند، بلكه اعمال دائمی ما هستند كه نقشی تعیینكننده را در سرنوشت ما به عهده میگیرند. یکی از دلایل اصلی برای فرار از هدفگذاری، عادتها و باورهای اشتباه ما هستند. به عنوان مثال: باور به این که کارها خودش درست میشود و یا حالا تا چند سال دیگر چه کسی زنده است و چه کسی مرده! و از این دست افکار و باورها که متأسفانه گریبان بسیاری را گرفته است.
موضوع بعدی ترس است. ترس از شکست خوردن! ترس از شكست خوردن و تحتِ تأثير افكار منفي خود قرار گرفتن، مانع بزرگی است برای انجام و شروع كارهاي جديد، سازنده و بزرگ. نوعی دیگر از این ترس، ترس از تغییر است. عادتهای ما باعث تشکیل سلسلهای از کارها و رفتارها شده است که زندگی روتین و روزمره را دربرگرفتهاند. تغییر این زندگی یکنواخت، همواره با مانع ذهنی انسان همراه بوده است. چرا که انسان این یکنواختی را دوست دارد و علاقهای به تغییر دادن آن از خود نشان نمیدهد. به هر حال تا این موانع رفع نشود، نمیتوان در مسیر سعادت و بهتر شدنِ زندگی قدم گذاشت!
در فرآیند هدف گذاری چند نکته را به کار بگیرید:
– بدان به چه چیزی علاقه داری.
– چه نوع تخصص و مهارتهایی داری.
– تمام تواناییها و پتانسیلهای خودت را پیدا کن.
– به خودت باور و ایمان داشته باش.
– با خودت صادق باش و به درستی خود را ارزیابی کن.
– به تمام سختیهای راه آگاه باش.
– از مشورت افراد خبره استفاده کن.
هدف ها را بنویسید.
نوشتن اهداف، باعث سازماندهی بیشتر به آنها میشود. نوشتن باعث میشود چیزهایی که در ذهنمان است، یک مرحله به واقعیت زندگی، نزدیکتر شوند. شما قبل از رسیدن به چیزی، ابتدا به شکل یک سری کلمات، تصاویر، نمودار و… آنها را میبینید. این عمل باعث میشود که شما انرژی بیشتری پیدا کنید و خودتان را به اهدافتان از نظر روحی و روانی، نزدیکتر فرض کنید. از طرفی قدرت نظم و دیسیپلین موجود در نوشتن، چیزی عجیب و باورنکردنیست. پس با نوشتن اهداف، انسان نسبت به آنها تعهّد پيدا ميكند.
هر چقدر بیشتر و دقیقتر بنویسی، موجب به راه افتادن موتور نظمدهی به کارها و افکارتان میشود و این یعنی یک گام مثبت بلند رو به جلو!
شش نکته مهم در نوشتن اهداف
– سعی کن که اهدافت بسیار روشن و واضح باشد.
– هدف بايد واقعبينانه باشد.
– جزئیات بیشتری در مورد هدفت بنویس.
– برنامهی زمانبندی مشخصی برای هر هدف خود کنارش یادداشت کن.
– فعاليتهاي زايد را شناسايي و مشخص کن.
– مهارتهایی که باید برای رسیدن به آن هدف کسب کنی را یادداشت کن و در جهت آموختن آن مهارتها قدم بردار.
در نوشتن هدف گذاری آگاهانه و درست، موارد زیر را در نظر داشته باش
– برمبنای رسالت خودت، اهداف را تعیین کن.
– اهداف کاملاً اخلاقی و انسانی باشند.
– هدف مثبت باشد.
– اهدافی را تعیین کنید که به شما انگیزه بدهد.
– هدف باید قابل اندازهگيري باشد.
-هدف باید به نفع خود و ديگران و جامعه باشد.
– رسیدن به هدف، موكول به ديگران نباشد و به نوعی سلب مسئولیت از خودت درون آن نداشته باشد.
– حتماً تجارب دیگران در آن مورد و هدف مشخص را پیدا کن و نکات مثبت و چالشهای احتمالیشان را بنویس.
– افراد موفق را مدل و الگوی خود قرار بده.
– در صورت بزرگ بودن اهداف آنها را به اهداف کوچکتر تقسيم کن.
زندگی، بسیار فراز و نشیب دارد. در مسیر زندگی، هر لحظه خودآگاه و خودهوشیار باش و به درستی تشخیص بده که کجای مسیر قرار داری. این امری است بسیار تعیینکننده. هدفها، دقیقاً نقش قطبنما را در زندگی دارند. آنها کمک میکنند که در هر شرایطی مسیر درست را تشخیص بدهی و بنابراین بهترین تصمیمها و اقدامات را انجام بدهی. تنها چیزی که با هدفت باید همیشه همراه خودت داشته باشی، قدرت انعطافپذیری بالای توست.
انعطافپذیری یعنی اینکه بتوانیم در شرایط مختلف، نسبت به هر موضوعی که از برنامهی ما خارج شده، به بهترین نحو عمل کنیم. وقتی سخن از انعطافپذیری به میان میآید، قطعاً در کنارش باید خصوصیتهای افراد موفق نیز همراه شود. خصوصیاتی همچون تغییر، قبول اشتباهات و اصلاح آنها، انتقادپذیری و مسئولیتپذیری.
بنابراین با این نکات کلی که اشاره شد، همین امروز شروع کن به نوشتن و تعیین اهداف زندگیات، اولویتبندی آنها و سپس با انرژی و نیرویی عظیم و با تکیه بر احساس و باوری زیبا و عالی از خود و هدفت، در جهت برآوردن آن اقدام کن. این مقاله را با جملهای از جرج برنارد شاو؛ نویسنده و منتقد ادبی، به پایان میرسانم:
مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید، بدست بیاورید وگرنه ناچار خواهید بود چیزهایی را که بدست آوردهاید، دوست داشته باشید!
دوستدار شما دکتر علیرضا آزمندیان
دیدگاهتان را بنویسید